تفکر جانبی چیست ؟
مهاجر غربت.(اجتماعی.فرهنگی.علمی
این وبلاگ سعی بر این دارد که تمامی اطلاعات اجتماعی.فرهنگی. وعلمی روز را ارائه دهد

تفکر جانبی یعنی اندیشیدن به روشی دیگر، روشی غیر متعارف و خلاصه هر روشی غیر از آنچه تا به امروز می اندیشیده اید. ممکن است در مسیر پر فراز و نشیب تفکر جانبی کمی دچار مشکل و تا حدی شکاک شویم اما اگر هدف کشف حقیقت باشد، مصلحت اندیشی جایی ندارد.

فیلسوفی اعتقاد داشت تصویری که ما از دنیای بیرون از خود درک می کنیم، هیچ ارتباطی با واقعیت دنیای خارج ندارد و تنها ساخته و پرداخته ذهن ماست. البته این عقیده افراطی امروزه چندان مورد قبول جامعه ما نیست اما شما از کجا مطمئن هستید که آنچه را توسط حواس پنجگانه تان حس می کنید واقعا به همان شکل و فرم در دنیای واقعی وجود دارد؟

۲۰۰۰ سال قبل خورشید را یک گوی آتشین به اندازه کف دست می دانستند که دور زمین می چرخد. امروز خورشید را ستاره ای با ابعاد چندین برابر زمین می دانند که ما دور آن می چرخیم. فردا شاید اصلا این نظریه کاملا عوض شود مثلا دانشمندان متقاعد شوند که خورشید در اصل از ذراتی تشکیل شده که به تناسب میدان مغناطیسی شان از خود امواجی ساطع می کنند!

قبول واقعیت دشوار است اما حقیقت دارد که ما از دنیای پیرامونمان چیز زیادی نمی دانیم. از سوی دیگر آنچه ما می دانیم بیشتر تابع قالبهای فکری پیش ساخته ایست که در ذهن ما گذارده شده است. درست مثل کسی که با عینک آفتابی سبز رنگی به اطرافش نگاه می کند. آیا می توان توقع داشت او دنیا را صورتی ببیند؟!

 

دوبونو در وب سایت رسمی‌اش درباره مفهوم تفکر جانبی می‌گوید: «روشی است برای حل مساله از یک زاویه یا زوایای نامتعارف، غیرمتداول یا غیرسنتی.» او برای شرح تفکر سنتی یا متداول، بازی شطرنج را مثال می‌زند: «اگر شما قواعد شطرنج را یاد بگیرید آنوقت منطق، استدلال و تفکر سنتی برای خوب بازی کردن‌تان کفایت می‌کند.» اما فرضیه تفکر جانبی بر این اساس شکل گرفته که در زندگی واقعی ما همه چیز بر اساس تفکر خطی پیش نمی‌رود. گاهی اوقات برای نتیجه‌گیری دلخواه مجبوریم از تفکر سنتی (یا خطی یا عمودی) فراتر برویم و به هر مساله‌ای از یک زاویه تازه نگاه کنیم.
 

در تفکر خطی، رسم بر این است که از نقطه «الف» به نقطه «ب» برسیم و از نقطه «ب» به نقطه «پ» و هکذا. در تفکر خطی، اگر خیلی تیزهوش باشیم یا اگر منابع الهامی به کمک‌مان بیایند، ممکن است به یک‌باره و بدون طی مراحل خطی یا عمودی تفکر، به نقطه «پ» برسیم اما در هر صورت نهایتا مسیر فکری‌مان به همان نقطه «پ» ختم می‌شود، مشروط بر این که جواب مساله‌مان در سیستم خطی همان نقطه باشد.
 

اما در تفکر جانبی، ما مدام از این شاخه به آن شاخه می‌پریم. ممکن است از نقطه «الف» به نقطه «ن» برسیم و از آنجا نیز مثلا به نقطه «آلفا». یعنی نتیجه پیشاپیش معلوم نیست. البته دوبونو پیشنهاد نمی‌کند که سیسم فکری‌ متداول را فدای سیستم تفکر جانبی کنیم: «گاهی اوقات در حل برخی مسایل، همان سیستم خطی یا عمودی بهتر و زودتر به جواب می‌رسد، گاهی اوقات در حل برخی مسایل باید برویم سراغ سیستم جانبی و گاهی اوقات هم تلفیق این دو سیستم را احتیاج داریم.» یکی از ساده‌ترین و رایج‌ترین تکنیک‌های تفکر جانبی، بازخوانی صورت مساله است. به جای این که سعی کنیم به یک سوال ثابت جواب بدهیم، می‌توانیم صورت سوال را بازخوانی یا حتی اصلاح کنیم.


تفكر جانبی شامل استدلال هایی است كه در ظاهر معلوم نیستند و شامل ایده هایی است كه تنها با استفاده از منطق گام به گام سنتی به دست نمی‌آیند.

تفكر جانبی واژه ای است كه توسط ادوارد دبونو (Edward de Bono)، روانشناس، پزشك و نویسنده اهل كشور مالت، مطرح شد. این واژه اولین بار در كتاب دبونو با عنوان «استفاده از تفكر جانبی» كه در سال 1967 منتشر گردید ظاهر شد. پس از آن این واژه در واژه‌نامه انگلیسی آكسفورد كه منبع اصلی واژگان زبان انگلیسی است وارد شد.

تفكر جانبی گونه‌ای از تفكر خلاق است. تفكر خلاق شامل چند تفكر نوع می‌گردد.

در تفكر جانبی سعی می‌شود منطق محاسباتی، منطق استدلالی سنتی و مفروضات و ادراكات تغییر كند و با رویكرد سنت شكنی از زاویه های دیگری به موضوع مورد تفكر و بررسی نگاه شود. البته تفكر جانبی هیچگاه تفكر سنتی را نفی نمی‌كند چه بسا در خیلی از موارد ممكن است به صورت مؤثر بتوانیم از تقكر سنتی استفاده كنیم.

تفكر جانبی فقط در حوزه حل مسئله محدود نمی‌شود و همواره هنگام تفكر قابل استفاده است. تفكر جانبی واژه جدایی از تفكر موازی است و این دو واژه مترداف یكدیگر نیستند. تفكر موازی سعی می‌كند زوایای مختلف مورد نظر تفكر جانبی را همزمان در بررسی مسائل و موضوعات به كار بگیرد.

 

 

تشخیص نیمی از درمان

 



البته این بدان معنا نیست که ما هیچ نقشی در ساخته شدن این قالبها و فیلتر ها نداریم و چون در خانواده ای مفرح بزرگ شده ایم هیچگاه نخواهیم توانست از این فیلتر فکری خارج شویم. اتفاقا برعکس راههایی وجود دارد که ما بتوانیم این قوانین دترمینیستی (جبر گرایی) را کنار بزنیم. یکی از این راهها تفکر جانبی است.

از قدیم گفته اند تشخیص نیمی از درمان است. همینکه ما به دانسته های خود، برداشتهای خود، استباطها و استدلالهایی که عمری روی آن قسم می خورده ایم بیشتر بیاندیشم و سعی کنیم ریشه ایجاد و شکل گیری آن در ذهنمان را پیدا کنیم، کاری است بس ارزشمند. البته ممکن است در این مسیر پر فراز و نشیب کمی دچار مشکل و تا حدی شکاک شویم اما اگر هدف کشف حقیقت باشد، مصلحت اندیشی جایی ندارد.

نکته مهم دیگر آنکه گاهی ما فکر می کنیم برای رهایی یک قالب فکری باید درست در نقطه مقابل حرکت کنیم. در صورتی که این مخالفت جویی نیز نوعی تاثیر گرفتن از فضای حاکم است منتهی از نوع عکس آن.

تفکر جانبی در اصل راهی است برای شکستن این قالبها، راهی است برای اندیشیدن به موضوعات روزمره منتهی از مسیری کاملا متفاوت .

تفکر جانبی واژه ای است که اولین بار توسط ادوارد دبونو، روانشناس، پزشک و نویسنده اهل کشور مالت مطرح شد. کتاب او نیز با همین عنوان در سال ۱۹۶۷ منتشر گردید. طولی نکشید که این واژه توسط لغت نامه انگلیسی آکسفورد که منبع اصلی واژگان زبان انگلیسی است تایید شد.

 

چند مثال از تفكر جانبی


 

1. ـ شما از چه راهی پول درمی‌آورید؟
ـ از راه نوشتن.
ـ واقعا؟ شما نویسنده‌اید؟
ـ نه، به پدرم نامه می‌نویسم برایم پول بفرستد.
 


 

2. مامور بلیت وارد کوپه قطار شد. مرد جوان سرآسیمه دنبال بلیتش ‌‌گشت. جیب‌های جلیقه، کت، پیراهن، شلوار، داخل کیف دستی، حتی جاکفشی، همه جا را زیر و رو کرد. مامور قطار، دلش به حال آن همه اضطراب و سرآسیمگی ‌سوخت، بلیت را که مثل یک سیگار از لب‌های مرد جوان آویزان شده بود، با لبخندی بیرون کشید و دور شد. وقتی مامور رفت، بغل‌دستی مرد جوان به او گفت: خیلی ترسیده بودی، ها! مرد جوان گفت: خب، بله؛ چون داشتم تاریخ بلیت را می‌جویدم.
 

 

3. پدر و پسری سوار بر ماشین خودشان تصادف می‌كنند و پدر جان خود را از دست می‌دهد. پسر را برای جراحی به بیمارستان می‌رسانند اما پزشك جراح می‌گوید كه پسر را عمل نمی‌كند چون نمی‌تواند پسر خود را عمل كند. چطور ممكن است؟ ممكن است جوابهایی به نظر شما برسد. مثلاً پدری كه جان باخته است پدر ناتنی پسر است. اما اگر بتوانیم اداركات و مفروضات معمول خود (كه جراحان معمولاً مرد هستند) را كنار بگذاریم آنگاه به این نتیجه می‌رسیم كه پزشك جراح، می‌تواند مادر پسر مجروح باشد.

 

 آزمون تفکر جانبی


 

8 سوال زیر قرار است قدرت تفکر جانبی‌تان را بسنجند. اگر به بیش از 50 درصد این سوالات، پاسخ صحیح بدهید، معنایش این است که اوضاع تفکر جانبی‌تان بد نیست و در غیر این صورت، دوبونو به شما توصیه می‌کند: «از همین امروز سعی کنید علاوه بر نگاه معمول‌تان، به هر موضوعی از یک زاویه متفاوت نیز نگاه کنید.»
 

1) جمعه از مبدا راه افتاد. دو روز طول کشید تا برسد به مقصد. چهل و هشت ساعت در مقصد ماند و بعدش تصمیم گرفت برگردد اما وقتی داشت برمی‌گشت، غروب جمعه بود. چطور چنین چیزی ممکن است؟
 

2) یک سیاستمدار سرشناس، متن سخنرانی‌‌اش را می‌نویسد. این متن چگونه می‌تواند حتی قبل از ارائه شدن توسط این سیاستمدار، به او کمک کند؟
 

3) بیرون یک اتاق دربسته، سه کلید برق به شما نشان می‌دهند و به‌تان می‌گویند که سه لامپ توی این اتاق هست. تا وقتی که در اتاق بسته است، شما در بیرون اتاق اجازه دارید هر چقدر دلتان می‌خواهد این سه کلید را خاموش و روشن کنید اما وقتی در اتاق را باز می‌کنید، فقط اجازه دارید یک مرتبه به داخل اتاق بروید و برگردید و بعدش باید بگویید که کدام کلید، کدام لامپ را روشن می‌کند. چگونه می‌توانید این کار را انجام بدهید؟
 

4) شما یا هر آدم دیگری در دست راستتان چه چیزی می‌توانید داشته باشید که به هیچ وجه نمی‌توانید در دست چپتان داشته باشید؟
 

5) اگر در نیمه شبی تاریک و ترسناک در یک خانه متروک باشید که تنها یک کبریت برایتان باقی مانده باشد و فقط یک چراغ نفتی داشته باشید و یک شمع و یک هیزم. کدامش را اول روشن می‌کنید؟
 

6) شصتمین و شصت و دومین نخست وزیران انگلستان یک پدر و مادر داشتند اما برادر نبودند. چطور چنین چیزی ممکن است؟
 

7) چرا شما نمی‌توانید شخصی را که دارد در سمت شرق یک رودخانه زندگی می‌کند، در سمت غرب همان رودخانه دفن کنید؟
 

8) خانمی که در طبقه دهم یک مجمتع مسکونی زندگی می‌کند، هر روز صبح سوار آسانسور می‌شود و می‌آید طبقه زیر همکف (پارکینگ) و بعدش هم سوار ماشینش می‌شود و می‌رود سر کار. بعد از ظهرها که از سر کار برمی‌گردد، از پارکینگ وارد آسانسور می‌شود و اگر شخص دیگری هم با او وارد آسانسور شود، او مستقیما به منزل مسکونی‌اش می‌رود اما اگر تنها سوار آسانسور شود، اول می‌رود طبقه هشتم و بعدش دو طبقه را پیاده می‌رود بالا تا برسد به آپارتمان خودش. فکر می‌کنید چرا؟.
 

پاسخنامه
 

1) او اسمش جمعه بود.
2) این یک داستان واقعی است: در سال 1921 رییس جمهور وقت امریکا، روزولت، با گلوله‌ای که قفسه سینه‌اش را نشانه رفته بود، ترور شد اما پزشکان گفتند متن سخنرانی مفصلی که او آن را تا کرده بود و گذاشته بود توی جیبش، باعث شد مسیر گلوله مختصرا منحرف شود و سرعت گلوله نیز مختصرا کاهش پیدا کند. همین مختصر کافی بود تا زندگی او را نجات دهد و به او کمک کند.
3) می‌توانید کلید اول را بزنید و یکی دو دقیقه صبر کنید. بعدش بلافاصله آن را خاموش کنید و کلید دوم را بزنید. حالا بروید توی اتاق. طبیعتا لامپی که الآن روشن است، شما کلیدش را می‌شناسید. کافی است دو لامپ دیگر را با دستتان لمس کنید. لامپی که گرم‌تر است همانی است که کلیدش را اول زده بودید و یکی دو دقیقه بعد، خاموشش کرده بودید. لامپی که سردتر است همانی است که کلیدش را اصلا نزدید.
4) اجزای سازنده اندام فوقانی سمت راست: بازوی راست، آرنج راست، مچ راست و...
5) کبریت.
6) چرچیل دو بار نخست وزیر انگلستان شد، یک بار از سال 1940 تا 1945 و یک بار دیگر هم از سال 1951 تا 1955.
7) چون هنوز زنده است و دارد زندگی می‌کند.
8) خانم، قدش کوتاه است و دستش تا کلید طبقه هشتم آسانسور می‌رسد

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: شنبه 12 فروردين 1391برچسب:,
ارسال توسط ذبیح الله جعفری

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: